همانطوری که دولت جو بايدن خروج نیروهایش را از افغانستان آغاز کرد، در هفتههای گذشته شاهد موج از خشونتها بودیم. روز جمعه، یک موترخودروی پر از مواد منفجره در جنوب کابل منفجر شد که منجر به کشته شدن 27 نفر شد. روز شنبه، یک استاد دانشگاه کابل به ضرب گلوله کشته شد، و در همان روز میدانهوایی قندهار نیز مورد حمله موشکی و راکتی قرار گرفت. ماه گذشته، هنگامیکه رئیس جمهور بایدن خروج نیروهایش را ازفغانستان اعلام کرد، من در حال صرف غذای ناهار با رویا رحمانی سفیر افغانستان در ایالات متحده بودم. من در افغانستان چندین سال جنگیدم و طی دو سال گذشته من و سفیر رحمانی باهم دوست شدهایم، و هر چند وقت یکبار باهم غذا میخوریم.
وقتی که هر دوی مان وارد اتاق غذاخوری محل اقامت وی در واشنگتن شدیم، تلفن رویا زنگ میخورد. طبق رسم مهماننوازی افغانها، ما نشستیم و آنچه که مشخص شد دیدم غذا برای یک نفر آماده کردند، چرا که رویا خودش به خاطر ماه رمضان غذا نمیخورد. بعداً، وقتی که یک مهماندار برایم غذا آورد، تلفن رویا رحمانی دوباره زنگ خورد. این بار او باید این تماس را جواب میداد. آنهم وزیر خارجه افغانستان بود که زنگ زده بود. رویا جواب داد و به دلیل تاخیر بیانیهی که آنها برای او فرستاده بود تا به دولت بایدن تحویل دهد معذرت خواست. بنابراین؛ من هم به تنهایی رویا نشستم، سبزیجاتی که روی بشقابم چیدهشده بود تناول کردم و این لحظهی که مثل یک رویا بود.
دو روز بعد، برای دویدن صبحگاهی با یک دوست قدیمیام که من او را به نام جک صدا میکنم رفتم. من و جک؛ هر دوی ما در افغانستان در بخش نیروهای عملیات ویژه خدمت میکردیم جایی که او هنوزم در آنجا کار میکند. جک در افغانستان آنقدر وقت گذانده است که حتی عضویت قبیلهی دارد، و همانطوری که ما با هم از کنار حصارهای ساختمان کنگره در امتداد بازار ملی به پایین می رفتیم، من داستان ناهارم را برایش بازگو کردم و گفتم که آن لحظات چه لحظاتی عجیب و جالب بود: «من نمیتوانم باورکنم که این خاطرهی من بود و چگونه همه چیز تمام شد». جک خندید، و با یك حالت واقع بینانه، پیشبینی كرد كه جنگ با سالاد در محل اقامت سفیر و با یک كنفرانس خبری توسط رئیس جمهور پایان نخواهد یافت. این جنگ همانطوری که با خون آغاز شده است با خون به پایان خواهد رسید.
جک به من یادآوری کرد که خارجکردن 3500 سرباز آمریکایی از افغانستان، از نظر نظامی یک «جنگ عقبنشینی» است، در حالی که نظامیان هنوز با دشمن در ارتباط است، میدانهای داغ جنگ را به دشمن واگذار میکنند. از بین همه مانورهایی که ارتش می تواند انجام دهد «پیشروی، جناحگیری، دفاع و غیره» است که این رورش کاملاً پذیرفته شده است، عقبنشینی از جنگ پیچیدهترین و دشوارترین ماموریت است، زیرا شما نه میتوانید حمله کنید و نه میتوانید دفاع کنید، پس این وضعیت بسیار خطرناک و آسیبپذیر است.
بر خلاف خروج از عراق، که در آن زمان سربازان آمریکایی میتوانستند مثل سال ۲۰۱۱ از بیابانها و دشتها به کویت بروند و بر خلاف خروج شوروی در سال ۱۹۸۹ که در آن زمن میتوانستند از مرز مشترک عبور کنند، سربازان آمریکایی در حال حاضر در افغانستان تنها شدهاند و متکی به سه پایگاه اصلی تحت کنترل آمریکا مانند بگرام، جلالآباد، قندهار هستند که بازگشت آنها را به خانه بیشتر از آن به مخاطره میاندازد.
افغانها بسیار حافظه قوی دارند. در طول خدمت من در افغانستان، بزرگان محل اغلب نه تنها به مکانهای اشاره میکردند که با روسها جنگیده بودند، یا مکانها را نشان میدادند که پدربزرگهایشان با انگلیسیها جنگیده بودند، بلکه حتی به ویرانهها و قلعههایی که اجدادشان با ارتش اسکندر بزرگ جنگیده بودند، اشاره میکردند. شاید معروفترین شکستجنگی در تاریخ افغانستان در پایان جنگ اول انگلیس و افغانستان در سال ۱۸۴۲ باشد. آن درگیری با پیروزی قاطعی انگلیس، در سال ۱۸۳۹ با تشکیل یک دولت دلسوز آغاز شد. اما آن دولت سقوط کرد که منجر به قیام و شورش در کابل شد.
مثل نظامیان ایالات متحده امروزی، انگلیسیها خودش را از نظر جغرافیایی تنها یافتند و اما شرایط مطلوبی را برای خروج از جغرافیای دشمنان خود تأمین کردند، اما هنگامیکه سربازان و کارمندان ملکی آنها حدود 16،500 نفر از دروازه کابل به طرفی مسیر جلال آباد حرکت کردند، افغانها به آنها حمله کردند و همه آنها را کشتند به جز یک نفر از آنها زنده ماندند: یک پزشک جراح نظامی به نام ویلیام برایدون. هنگامیکه دکتر برایدون تنها بازماندهی اصلی از آن کشتار بود که سوار بر اسب به حالت مرگ به دروازه جلال آباد رسید، با وجود که بخشی از جمجمه او بریده شده بود، یک نفر از نگهبانان از او پرسید که ارتش کجاست؟ او پاسخ داد: «من خودم ارتش هستم».
اگرچه ارتش شوروی یک قرن بعد از این سرنوشت جلوگیری کرد، اما حکومت و رژیمی را که به میراث گذاشت کمی بهتر بود. محمد نجیب الله، شکنجهگر بدنام و رئیس سابق اداره استخباراتی افغانستان به نام «خاد» و یاهم معروف به کیجیبی بود که توسط شوروی به عنوان رئیس جمهور منصوب شده بود و پس از خروج شوروی، او توانست بیش از دو سال قدرت را در دست داشته باشد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حمایت مالی آنها از رژیم دست نشاندهاش از بین رفت. آقای نجیب الله به زودی از مقامش برکنار شد، وقتی که کابل به دست رژیم طالبان افتاد و در نهایت؛ نجیب توسط طالبان اعدام شد. سوال اینجا است که آیا ایالات متحده پس از خروج نیروهایمان تا چه مدتزمانی از دولت رئیس جمهور افغانستان اشرف غنی حمایت خواهد کرد. یک سال؟ دو سال؟ یا چند سال؟ «فاصله مناسب» برای قرضگرفتن عبارت نیکسون از شکست و خروج غمانگیز ما از ویتنام چیست؟.
در حالیکه من و جک میدویدیم، در مورد این تاریخچه و در مواردی سایر جنبههای پیچیدهی خروج آمریکا از افغانستان بحث میکردیم: چند نفر از اعضای ارشد دولت افغانستان تابعیت دوگانه دارند و آنها به احتمال زیاد کشور را ترک میکنند، افراد ناتوان و زیردستانش را در یک وضعیت بحرامی بجا میگذارند؛ چالشهای سقوط پوستهها و پاسگاههای مناطق دور افتادهی افغانستان نیز نگران کننده است; اینکه؛ آیا وزارت امور خارجه آمریکا به آن دسته از افغانهای که جانش را به خاطر دولتش و به خاطر ما به خطر انداختهاند به آنها ویزا اعطا خواهد کرد یانه؟
جک نتیجهگیری کرد و گفت: «ممکن است کار آمریکا با افغانستان تمام شده باشد، اما کار افغانستان با آمریکا تمام نشده است». از نظر جک، ناهار خوردن من در محل اقامت سفیر رویا رحمانی به معنای پایان جنگ نیست. نه برای من، نه برای کس دیگری و نه برای همه!
پس از پایان تماس، سفیر از این که به مهمان بیتوجهی کرده باشد از من عذرخواهی کرد. او گفت که یک مورد دستورات کار داشت که ما نتونستيم در موردش بحث کنيم. اما او قصد داشت که یک کتاب بنویسد و در آن مورد از من رهنمود و مشوره میخواست. مثل داستان ملیونها دختر افغان که اکنون ما داریم آنها را پشت سر میگذاریم، داستان خودش هم با جنگ و غلبه بر نسخه ظالمانهی اسلام نسخۀ که توسط طالبان قهرمانسازی شده است گره خورده است، سفر شخصی که منجر به فصل پایانی از تحولات خواهد شد که در این فصل او به عنوان اولین سفیر زن از افغانستان در ایالات متحده منصوب شده است. توصیه و مشوره من به او این بود که اول باید تمام موارد را یادداشت کنید، و سپس؛ به او گفتم که ممکن است هنوز آنقدر آماده نباشید که تا فصل آخر را بنویسید. زیرا؛ از آنجایی که ممکن است او بیشتر به خاطر آخرین سفیر در آمریکا به خاطرهها بماند و نه به خاطر اولین سفیر زن در آمریکا.
نویسنده: الیوت آکرمن
ترجمه: اسدالله جعفری پژمان
نیویورکتایمز: 5 می، 2021