متن سخنرانی رحمتالله نبیل، رییس پیشین امنیت ملی
در این اواخر، به حیث یک افغان از بحث «صلح نیابتی» اظهار تشویش و نگرانی کردم. به این معنی که مردم افغانستان با وجودی که قربانی اصلی جنگ هستند، اما متاسفانه تا حال در این بحث اساسی نقش اصلی را ندارند. در صورتیکه افغانها در این صلح نیابتی آیندهی روشنی نداشته باشند، در آینده، همینها قیمتشان را خواهند پرداخت. من از این مساله بهعنوان صلح نیابتی یاد کردهام.
چون صلح یک بحث اساسی است، لذا خوب است که روی این مساله از دیدگاههای مختلف بحث داشته باشیم. اظهار تشویش و نگرانی، هیچگاهی به معنی مخالفت با صلح نیست. مردم افغانستان، چهل سال قربانی دادند. بر اساس سرویِ که صورت گرفته، تخمینا دو میلیون نفوس خود را از دست دادیم. این بحث را هرقدر که بیشتر موشگافی کنیم و ابعاد مختلفش را بسنجیم، به نفع افغانستان تمام خواهد شد.
بهصورت فشرده، بازیگران و جوانب بحث صلح افغانستان را به حلقههای ذیل تقسیمبندی میکنم:
- حکومت، دولت و مردم افغانستان
- طالبان و دیگر گروههای تروریستی که در منطقه و فرامنطقه اهدافی دارند.
- ایالات متحده امریکا، پاکستان و کشورهای منطقه
در بحث اینکه صلح برای مردم افغانستان باشد، متاسفانه بنا بر ضعفهای حکومت، سوء مدیریت و تاحدی آسیبپذیری مشروعیت حکومت، باعث شده که تا بهحال مردم، حکومت و دولت افغانستان نقش اساسی را در این بحث نداشته باشد.
بحث دیگر، طالبان و دیگر گروههای تروریستی است. آنها هم متاسفانه تا بهحال منحیث وسیله، نه تصمیمگیر، استفاده شدهاند.
بحث نقش ایالات متحده امریکا. در پهلوی اینکه از تمامی کمکها، قربانیها و تلاشهایی که امریکا در افغانستان انجام داده، سپاسگزاری میکنیم؛ اما این را هم بهخود حق میدهیم که در بحث صلح، ما مردم افغانستان از امریکا و در راس این بحث از داکتر خلیلزاد گلایههایی داشته باشیم. بهخاطری که ما نقش آقای خلیلزاد را در حکومت و در بحث با طالبان دیدیم. باید با مردم، با دولت و حکومت افغانستان مشورههای لازمی صورت میگرفت. باید مردم، دولت و حکومت افغانستان از آغاز این بحث منحیث یکی از صاحبان اصلی این بحث شامل میشدند. این حق ما است. اگر در حکومت مشکلاتی بود باید از طریق یک میکانیزم خاصی به مشکلات پرداخته شده و راه حلی برای آن یابیده میشد.
پیش از اینکه به بحث پاکستان بپردازم که این کشور چه نقشی نسبت به افغانستان بازی کرده است، به کشورهای منطقه اشاره میکنم. این کشورها چه دور و چه نزدیک، تا حال از وضعیت واقعی ما آگاهی چندانی ندارند. تا جایی که دیده میشود هم در جنگ نیابتی آمادهگی میگیرند و هم در بسیاری مسایل گویا آگاه نیز نیستند. با این حال، تا جایی که احساس میشود، متاسفانه نقش بیشتری تا بهحال به پاکستان داده شده است. وقتی میگویم تا بهحال، به این معنی که ما مردم افغانستان و حکومت ما در بحثهای صلح شامل نشدهایم. حق ما است که در این باره تشویش داشته باشیم. چون در بسیاری موارد به پاکستان حق وتو در قضیه صلح افغانستان داده شده است.
تشویش داشتن راجع به صلح قیمت ندارد. پرسشگری قیمت ندارد. اما رفتن کورکورانه و بسیار خوشبینانه با درنظرداشت تجارب تلخی که در گذشتهی چهل سال داشتیم، قیمت دارد. به این خاطر، به ما حق بدهید که منحیث یک افغان و منحیث یک مجموعهای که چهل سال مشکلات افغانستان را بالای شانههای خود احساس کردیم، نگران پیامد این مساله باشیم. صلح، شاید خواست بعضی کشورهای منطقه و بازیگران دیگر نباشد، اما خواست همهی مردم افغانستان است. در اینجا بحث این است که چگونه میتوانیم یک صلح سالم داشته باشیم تا باعث صلح پایدار و صلح با عزت شود؟ از بحث صلح پایدار یاد میکنم و خوب است که به این پرداخته شود که صلح پایدار و باعزت در نتیجهی کدام نوع صلح بهمیان خواهد آمد؟
چون به مردم، دولت و حکومت افغانستان نقش داده نشده و امریکا هم از یک روزنه بسیار کوچک سیاسی که در خود امریکا نقشاش بیشتر است، میبیند و نیز به پاکستان نقش بیشتری داده شده است، لذا کشورهای منطقه هم در این رابطه تشویش دارد. از این رو، ما این صلح را تا بهحال نیابتی میخوانیم. صلح نیابتی یک صلح معلول است. عیبهای بسیاری دارد. صلح نیابتی جنگ را ختم نمیکند اما میتواند شیوهی جنگهای نیابتی را تغییر بدهد. به این خاطر است که ما مردم افغانستان در این ارتباط تلاش کنیم تا نقش اساسی را در مذاکرات بعدی بینالافغانی داشته باشیم.
پاکستان چه نقشی را در صلح افغانستان دارد؟
اگر پاکستان در این صلح حق وتو و نقش اساسی داشته باشد ــ منظور از پاکستان، نظامیان پاکستان است ــ ما، منطقه و جهان چه قیمتی را خواهیم پرداخت؟ بر همهی ما معلوم است که طی چندین سال، نظامیان پاکستان سه تهدید عمده را متوجه منطقه ساخته است.
- ترویج افراطیت مذهبی
- استفاده ابزاری از گروههای تروریستی. در صورتی که نقش اساسی در صلح افغانستان به اینها داده شود، من مطمئن هستم که پاکستان این نقش خود را تشدید خواهد کرد و استفاده از گروههای تروریستی را ابعاد وسیعتر خواهد داد.
- احتمال دسترسی گروههای تروریستی به سلاحهای هستوی تاکتیکی یا سلاحهای کوچک هستوی پاکستان. این مسالهای است که جامعهی بینالمللی هیچگاهی روی آن بحث نکرده است. اما این یک خطر بسیار جدی است.
فلسفه وجودی و نیز اساس پاکستان بر مبنای افراطیت مذهبی گذاشته شده است. این کشور همیشه تلاش کرده تا جهت حفظ این هویت، از ترویج افراطیت مذهبی در منطقه و جهان سودجویی کند. من منحیث رییس سابق امنیت که حدود پنج سال میشود از وظیفهام استعفا دادهام، براساس اسناد رسمی پاکستان میگویم که حدود 58 گروه و حزب سیاسی ــ مذهبی این کشور که دارای شاخهی نظامی هم هستند طی مدت چهل سال و قبل از آن با اهداف مختلف در پاکستان تشکیل شده است. بعضیهایشان به اهداف خود ادامه داده و بعضیهایشان مقطعی بوده و برای مدتی از آن استفاده ابزاری شده و بعد منحل شده است. همچنان بر اساس اسناد رسمی پاکستان، هزارها مدرسهی رسمی و غیررسمی که به ترویج افراطیت میپردازند و نیز جهت ترویج افراطیت مذهبی تشکیل شدهاند، در این کشور وجود دارند.
به همان میزانی که نظامیان پاکستان روی این گروههای تروریستی تسلط دارند، برعکسش هم به همان حد، تعداد زیادی از این گروههای تروریستی، نفوذ و اثر خود را داخل سیستمهای نظامی پاکستان نیز دارند. برای درک خوبتر این رابطه، چند مثالی را میآورم. در سالهای گذشته تقریبا شش یا هفت حملهی تروریستی که بالای پایگاههای مهم نظامی پاکستان صورت گرفت، به گمان اغلب تمامی سازمانهای استخباراتی، آن مراکزی بودهاند که در آن سلاحهای اتمی و سلاحهای تاکتیکی پاکستان نگهداری میشود. مثلا حمله بالای پایگاه هوایی نظامی «کامره» در نزدیکی اسلامآباد، حمله بالای پایگاه نظامی مهران کراچی در سال 2011، حمله بالای ناوچه یا کشتی ذوالفقار در سال 2014، از جمله حملات گروههای تروریستی مستقر در پاکستان بر پایگاههای مهم نظامی این کشور است. در پی همین حملات، دهها تن از نظامیان تا سطح جنرال گرفتار و اعدام شدهاند. دلیلاش این بود که اینها زمینه را مساعد ساخته بودند تا چنین حملاتی صورت گیرد. الیاس کشمیری یکی از نظامیان سابق پاکستان است که بسیاریها با نام او آشنا هستند. او یکی از افسران عالیرتبه نظامیان پاکستان در قوتهای خاص بود که صرف بهخاطر تربیه گروههای تروریستی توظیف شده بود. بالاخره خودش شستوشوی مغزی شد و یک گروه تروریستی بسیار خطرناکی را ایجاد کرد. نقش پاکستان را در گذشته در ایجاد روابط شبکه حقانی، لشکر طیبه، جیش محمد، لشکر جنگوی و مجاهدین البدر را با شبکهی القاعده شاهد هستیم. این کشور تلاش کرد تا با همکاری این گروهها و احزاب از القاعده بهعنوان یک چتر استفاده شود. ایجاد تحریک طالبان پاکستانی یا «تیتیپی» خودش هم از کارهای اوپراتیفی پاکستان بود که میخواستند این گروه در افغانستان فعالیت داشته باشد. رفتوآمد حمزه بن لادن از کراچی تا دره شوال در گذشته تا این که در قسمتهایی از وزیرستان کشته شد، رفتوآمد ایمنالظواهری برای مدتی در پاکستان، پناه دادن به اسامه بن لادن در جای بسیار مهم پاکستان، اینها همه نشانگر رابطهی تنگاتنگ فکری بین افراد و اشخاص نظامیان پاکستان و این گروههای تروریستی است.
با در نظرداشت چنین وضعیت و سپردن حق وتو در مورد صلح افغانستان به پاکستان، باید آخرین تلاش خود را بهخرج دهیم تا نقش افغانستان و نقش سالم کشورهای منطقه را در این پروسه بیشتر سازیم. اجماع منطقوی را بهوجود بیاوریم و کوشش کنیم تا نقش پاکستان را از راههای مختلف در این عرصه محدود سازیم. بحثی که فعلا خطر را جدیتر میسازد، میراثخور شبکهی القاعده در منطقه، شاخهی شبه قاره هند القاعده است. در راس این گروه یک پاکستانی قرار دارد. داعش خراسان اکثریت رهبرانشان پاکستانیها بودهاند. اگر ما همه چیز را بهخواست پاکستان انجام دهیم، یا نقش آن را ضعیف نسازیم، من مطمئن هستم که این گروههای تروریستی منطقوی و فرامنطقوی تلاش خواهند کرد تا به سلاحهای کوچک تاکتیکی هستوی پاکستان دست یابند. حالا تمام دنیا به این نتیجه رسیده است که پاکستان بین دوصد تا چهارصد چنین سلاح را تولید کرده است. شماری از نظامیان پاکستان معتقد به این هستند که شوروی، امریکا و ناتو را شکست دادهاند و حالا فکر میکنند که با استفاده از این سلاحهای تاکتیکی هستوی و تروریسم به یک قدرت منطقهای تبدیل میشوند. سوال این است که آیا این گروههای تروریستی تلاش خواهند کرد تا به این سلاحها دست یابند؟ جواب متاسفانه بلی است. برای درک بهتر در اینجا چند مثال را بازگو میکنم. در زمان حکومت طالبان، القاعده دو نفر از ساینسدانهای پاکستانی را جهت ساختن سلاح تاکتیکی توظیف کرده بودد. چنانچه که قبلا گفتم در شش یا هفت حملهی تروریستی که در راس آن القاعده بود، بر اساس دیدگاه واحد تمامی سازمانهای استخباراتی، این حملات در جاهایی صورت گرفته است که اینجا محلات نگهداری سلاح تاکتیکی ــ اتمی پاکستان است. مجله دابق داعش در سالهای قبل ادعا کرده بود که هدایت داده تا با استفاده از امکانات گروههای تروریستی مستقر در پاکستان و فسادی که در میان نیروهای نظامی این کشور وجود دارد تا سلاحهای تاکتیکی اتمی را بهدست آورند. در گذشته نیز شاهد بودهایم که مسوولین تاسیسات اتمی پاکستان مثل داکتر قدیرخان، فناوری اتمی را در مقابل پول به کشورهای مثل کوریای شمالی و کشورهای دیگر به فروش رسانده است. این مساله، خطر را بیشتر میسازد. در نتیجه، دادن دست باز به پاکستان در قضایای منطقه از جمله صلح افغانستان تهدید احتمالی را به یک تهدید بالقوه تبدیل خواهد کرد. بهخاطری که انگیزه وجود دارد، نفوذ بیپیشینه گروههای تروریستی در بین نظامیان پاکستان و رابطهی شان و در ضمن رابطهی دوجانبه آنگونه که قبلا گفتم وجود دارد، آسیبپذیری پاکستان و ساحاتی که حملات بالای آن صورت گرفته، وجود دارد؛ من به افغانستان، منطقه و جهان میگویم که این خطرات احتمالی را از نظر نیاندازیم و در بحث صلح خیلی خوشبینانه روی مسایل و قضایا باور نکنیم تا نشود که مردم افغانستان، مردم ملکی پاکستان و منطقه و جهان قیمت آن را بپردازند.