جنگ طولانی افغانستان به مرحله نهایی خود نزدیک شده و فرصت واقعی برای حل مسالمتآمیز مناقشه وجود دارد؛ اما با این وجود محرکههای فروپاشی هنوز به قوت خویش باقی اند. ایالات متحده در استفاده از این فرصت میتواند نقش کلیدی را بازی کند. یک سلسله اقدامات مسؤلانه و جامع ایالات متحده میتواند مسیر را برای حل مسالمتآمیز جنگ چهل ساله هموار سازد؛ درحالیکه یک رویکرد عجولانه و ناسنجیده میتواند امکان برهم زدن نظم حاکم در افغانستان را افزایش داده و این جنگ طولانی را تشدید بخشد که این امر تبعات منفی برای منطقه و تهدیدات بیشتر به امنیت و منافع آمریکا و متحدیناش در برخواهد داشت.
گروه مطالعات افغانستان در ماه دسمبر 2019 میلادی توسط کانگرس آمریکا ایجاد شد. برای گروه مطالعات پروسه صلح افغانستان از طرف دستگاه قانونگذاری (کانگرس آمریکا) وظیفه سپرده شد تا با شناسایی پیشنهادات پالیسی، پیامدهای توافق صلح و یا ناکامی رسیدن به یک توافق را بالای سیاست، منابع و تعهدات آمریکا در افغانستان ارزیابی نماید. آمریکاییها عموماً به این نتیجه رسیده اند که زمان پایان این جنگ فرارسیده است. این جنگ با هزینههای هنگفت جانی و مالی از دو دهه به این سو جریان دارد. درحالیکه تلفات ناشی از جنگ نیروهای آمریکایی به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده، اما جان هر سرباز آمریکایی با ارزش است و این جانها هنوز هم در معرض خطر مرگ قرار داشته و قربانی میشوند. اما خروج غیرمسئولانه نیروهای آمریکایی احتمالاً منجر به یک جنگ داخلی تازه در افغانستان شده و فرصت را برای احیای مجدد گروههای تروریستی ضد آمریکایی که خاک آمریکا را تهدید میکنند، فراهم نموده و به این گروهها روایت پیروزی در مقابل قدرتمندترین کشور دنیا را میدهد. با حمایت از مذاکرات صلح امریکا این فرصت را به دست میآورد تا فداکاریهای آمریکا را ارج گذاشته، منافع خود را تامین و به دشمنان خود نشان دهد که آنها نمیتوانند موفق شوند.
هزینه حضور نظامی ما در نتیجه کاهش نیروهای ما از 14000 به 2500 در سال 2020 میلادی به طور چشمگیری تقلیل یافته است. نیروهای ما نقش حمایوی داشته و به مراتب کمتر از گذشته در معرض خطر قرار دارند. وظیفه آنها حمایت از پروسه صلح است نه پیشبرد جنگ. اینها نکات مهمی است که نباید در بحث در مورد آینده ما در افغانستان نادیده گرفته شود.
بحثهای گروه مطالعات همزمان با شروع پروسه صلح افغانستان شکل گرفت. اعضای این گروه همزمان با امضای توافقنامه بین آمریکا و طالبان مبنی بر شرایط خروج نیروهای نظامی در ماه فبروری 2020 مشخص شد. نخستین نشست گروه مطالعات زمانی برگزار شد که جمهوری اسلامی افغانستان مشغول حل منازعات انتخاباتی و بحث روی ایجاد تیم مذاکراتی در ماه اپریل بود. پنجمین جلسه این گروه در ماه سپتمبر درست بعد از آغاز مذاکرات بین دولت افغانستان و تیم مذاکراتی طالبان برگزار شد. این روند صلح نوپا روزنهای برای رویکردهای نو در افغانستان را باز میکند.
گروه مطالعات افغانستان کنگره امریکا معتقد است كه یک فرصت بیسابقه در افغانستان برای همسوسازی پالیسیها، اقدامات و پیامرسانی امریکا در سراسر تلاشهای دیپلماتیک ، نظامی و حمایوی به سوی هدف اصلی دستیابی به صلح موفقیتآمیز در افغانستان بوجود آمده است. این رویکرد نیازمند نگاه تازه به حضور امریکا در افغانستان و اقدام در راستای اولویتهای آن کشور میباشد.
این گزارش دقیقاً چنین رویکرد جدیدی را ارائه میکند؛ رویکردی که با چارچوب ارائه شده توسط روند صلح فعلی، به ویژه مذاکرات جاری بین دولت افغانستان و طالبان سازگاری داشته باشد. ایالات متحده به تعهدات خود که در توافقنامه فبروری 2020 میلادی با طالبان به امضا رسانید پایبند خواهد ماند؛ که شامل تعهد به خروج نیروهای آن کشور تحت شرایط خاص و قابل قبول میباشد. گروه مطالعات بدین باور است که این امر بسیار دشوار و حتی شاید ناممکن باشد که شرایط برای خروج نیروها تا ماه می 2021 میلادی مطابق به توافقنامه دوحه تحقق یابد. دستیابی به هدف کلی صلح پایدار در نتیجه مذاکرات که منافع ایالات متحده را تامین نماید، نیازمند تمدید ضربالاجل ماه می است. این امر زمینه را برای تطبیق پنج پیشنهاد گروه مطالعات افغانستان کنگره فراهم میکند:
- اول، ما باید جلب حمایت برای روند صلح را در محراق دیپلماسی منطقوی خود قرار دهیم.
- دوم، کمکهای ملکی و نظامی ما به حکومت افغانستان به منظور حمایت از ساختارهای اصلی دولت تحت شرایط مندرج در قانون شکنندگی جهانی (Global Fragility Act) که روی حسابدهی، مشروعیت و شمولیت همهجانبهی بیشتر تاکید میکند، ادامه یابد. این کمکهای مشروط باید به حکومت مشوقهای قوی در راستای ایفای نقش سازنده در روند صلح ارائه دهد. تأکید بر این نکته مهم است که هدف از کمک اعانه نیست؛ بلکه جلوگیری از شکلی از فروپاشی دولت است که خلاف منافع ما خواهد بود.
- سوم، حضور نظامی ما در افغانستان باید ادامه یافته تا روی نقش مبارزه با تروریزم این حضور متمرکز شده و بیشتر از پیش شرایط را برای تحقق یک روند صلح موفق فراهم نماید.
- چهارم، ایالات متحده که برای مدت طولانی از جامعه مدنی حمایت نموده است، باید نقش اساسی را که جامعه مدنی در تحقق دستاوردهای انکشافی مهم داشته و نقشی را که در جریان مذاکرات و تطبیق یک توافقنامه صلح میتواند بازی کند را به رسمیت بشناسد.
- بالاخره، با کاهش نقش ایالات متحده در افغانستان، نباید فراموش کرد که ما به عنوان بخشی از یک ائتلاف گسترده بینالمللی به افغانستان داخل شدیم. به صورت مشخص، همپیمانان ما در ناتو، در حمایتشان از ما ثابتقدم بوده اند و یکجا با ما به صورت مشترک قربانی داده اند. بیش از ۱۰۰۰ از نیروهای ائتلاف از سال ۲۰۰۱ میلادی تا اکنون در افغانستان کشته شده اند. تصمیم در مورد آینده ما در افغانستان باید در مشورت با این شرکا و همپیمانان ما اتخاذ گردد.
این رویکرد، با توجه به شکنندگی و پیچیدگی وضعیت در افغانستان، خالی از ریسک نیست. با این حال، گروه مطالعات افغانستان باور دارد که پیشنهادات ما بهترین گزینهها را برای تامین منافع ایالات متحده در افغانستان فراهم نموده و یک چارچوب فراگیر را برای تصمیم گیریهای آینده با در نظرداشت تغییر وضعیت ارائه میکند. این گزارش در برگیرنده تحلیل مشروح عناصر مختلف ثبات در افغانستان و اقدامات پیشنهادی در صورت نرسیدن به نتیجه مطلوب از طریق راه حلهای پیشنهادی ما میباشد.
منافع ملی ایالات متحده و افغانستان
ایالات متحده آمریکا منافع ملی مهمی دارد که از انکشافات در وضعیت افغانستان متاثر میگردد. مهمترین این منافع، محدودنمودن فعالیتهای گروههای تروریستی که در افغانستان فعال اند و ممکن است خاک آمریکا را مورد تهدید قرار دهند (مشخصاً القاعده و دولت اسلامی شاخه خراسان)، میباشد. حضور مداوم نظامی ما در افغانستان و کار مشترک با نیروهای امنیتی افغان فعالیت این گروهها را مختل ساخته و مانع از حمله آنها به خاک آمریکا شده است. خروج کامل نیروها به تشدید دوباره این تهدید خواهد انجامید. در درازمدت، ایالات متحده باید یک نیروی کوچک مبارزه با تروریزم در افغانستان داشته باشد و یا اینکه میکانیزمهای قابل تصدیق را به منظور حصول اطمینان از عدم بسیج دوباره این گروهها به میان آورد.
نتیجه حضور درازمدت ما در افغانستان منجر به دستاوردهایی شده است که حفظ آنها به نفع ما خواهد بود. اگرچه نهادها در افغانستان هنوز خالی از عیب و نقص نیستند، اما میکانیزمهایی به میان آمده اند که شمولیت اجتماعی، حکومتداری مردمسالار و تثبیت حاکمیت قانون را تامین مینماید و این بهترین راه برای تامین زندگی مسالمتآمیز برای گروههای متنوع افغانستان در یک کشور با ثبات میباشد. در مذاکرات جاری، نمایندگان حکومت افغانستان و طالبان نیاز دارند تا سازشهای خلاقانه را میان جهانبینیهای متفاوتشان بیابند. این بخشی از ماموریت گروه مطالعاتی افغانستان نیست تا در مورد اینکه این سازشها چه باشد، نظر دهد، اما ثبات افغانستان باید مشروط به موجودیت نهادهای سیاسی باشد که مردمسالاری و شمولیت همهجانبه (به شمول زنان و اقلیتها) را تامین نموده و همچنین استوار بر یک نظام حقوقی باشد تا آرمانهای مردم افغانستان برای عدالت را انعکاس دهد.
یکی دیگر از منافع ایالات متحده مرتبط به حوزه اطراف افغانستان است. یک افغانستان با ثبات فرصت را برای همکاری اقتصادی منطقوی فراهم میکند که با وصلنمودن کشورهای غنی از انرژی در آسیای میانه با کشورهای نیازمند انرژی در آسیای جنوبی به تمام منطقه نفع برساند. به همین صورت، یک افغانستان بیثبات منطقه را با خطر بیثباتی از طریق تجارت غیرقانونی مواد مخدر، جلب تفکرهای بنیادگرایانه و تشدید رقابت میان هند و پاکستان (دو قدرت هستهای) مقابل میسازد. تمرکز ایالات متحده روی افغانستان بر منافع گسترده جیوپولیتیک ما در منطقه تاثیر منفی میگذارد. یکی از اهداف درازمدت پیشنهادات ما سنجیدن تعهد ما به افغانستان با توجه به نگرانیهای استراتیژیک وسیعتر در منطقه، به خصوص در پیوند به چین، هند، ایران، پاکستان و روسیه میباشد.
تلاشهای ما در افغانستان تعدادی از دوستان و همپیمانهای ما را نیز دخیل ساخته است. هریک از اعضای ناتو و حامیان درازمدت ما خارج از ناتو از زمان حادثه ۱۱ سپتمبر تا کنون، یا نیروی نظامی و یا کمکهای غیرنظامی به افغانستان فرستاده اند. این روابط قبل از حضور ما در افغانستان وجود داشته اند و پس از آن نیز ادامه خواهد یافت. حضور شرکا و متحدین ما وابسته به امکانات تدارکاتی است که ما فراهم میکنیم. خروج یکجانبه که مشورت و توافق آنها را نداشته باشد، به اعتبار ما به عنوان یک شریک آسیب میرساند. ما به شکل دردآوری دریافتیم که جهانیشدن تهدیدات نیازمند هوشیاری دوامدار ما است؛ و نظام وسیع اتحاد ما عنصر اساسی این هوشیاری است که یک میکانیزم بازدارنده علیه حملات و یک ائتلاف خاموش و قدرتمند را برای دفاع در مقابل تهدیدات آینده فراهم خواهد نمود.
یک مسیر تازه برای رسیدن به صلح
این گزارش یک مسیر تازه را برای آینده به منظور خروج از افغانستان با تامین منافع ایالات متحده از طریق حمایت از روند صلحِ جاری ترسیم میکند. ایالات متحده برای راضینمودن هر دو طرف به حاضرشدن در میز مذاکره، زحمات زیادی را متقبل شد. ما مجبور شدیم به طالبان امتیاز بدهیم و مهمتر از آن بر متحدین خود در کابل که دیدگاه سیاسیشان بسیار نزدیک به ما است و در جریان دو دهه جنگ، قربانیهای عظیمی را در کنار ما متقبل شده اند، فشار بیاوریم. این مذاکرات آغاز شده است و هرچند کُند، اما ادامه دارد.
گروه مطالعاتی افغانستان مسیر تازه برای رسیدن به صلح را در قالب چهار پیشنهاد ذیل ارایه میکند.
اول، ایالات متحده آمریکا باید هدف نهایی (end state) در افغانستان را واضح سازد. این هدف نهایی باید قرار ذیل باشد:
یک دولت مستقل، دموکراتیک و مقتدر که دارای حکومت، ثبات و نیروهای امنیتی باشد تا از حمله القاعده، دولت اسلامی شاخه خراسان و سایر گروههای تروریستی به ایالات متحده و سایر متحدیناش جلوگیری نموده و همچنین سایر تهدیدات احتمالی به امنیت و منافع آمریکا و متحدیناش به شمول تهدیدات ناشی از مواد مخدر و مهاجرتهای گروهی که متحدین ما و همسایگان افغانستان را تهدید میکند را محدود سازد.
دولتی در افغانستان که بر مرزها و امور داخلی خود اعمال اقتدار نموده، براساس خواست و اراده شهروندان خود حکومت کند و منازعات را توسط نهادهای ملکی حسابده مدیریت نماید. یک دولتی که از اقلیتها، زنان، وجهه مردمسالاری دولت و مطبوعات و رسانههای آزاد حمایت و محافظت نموده، اما اعضای طالبان را نیز شامل سازد.
یک دولتی که به صورت فزاینده به کمکهای بینالمللی کمتر وابسته بوده، نه منبع بیثباتی منطقوی باشد، و نه مقر رقابتهای غیرمستقیم منطقوی (پراکسی).
کشوری باشد که شهروندان رنج دیده از جنگ چهل ساله آن، چشماندازی از بهبود سالانه را در امنیت، صحت و خوشبختی خود داشته باشند.
دوم، ایالات متحده باید به صورت واضح مشروط بودن خروج نیروها را تقویت کند.
با وجود پذیرفتن مذاکرات جاری به عنوان بنیادی برای آینده افغانستان، گروه مطالعات افغانستان به این نتیجه رسیده است که تا زمانیکه ایالات متحده مایل به خروج نیروهایش بدون در نظرداشت میزان پیشرفت مذاکرات باشد، این گفتگوها به نتیجه نمیرسد. براساس مطالعه توافقنامه ماه فبروری و اعلامیههای متعدد از جانب زلمی خلیلزاد و وزیر خارجه پیشین مایکل پامپئو، خروج نیروهای آمریکایی مشروط به اعمال طالبان است. درحالیکه ایالات متحده فراتر از تعهدش روند خروج نیروها را پیش برده، طالبان در عملی نمودن تعهداتش کوتاهی کرده است. طالبان در ارائه ضمانت در مورد اینکه آنها از «همکاری با گروهها و افرادی که ایالات متحده و متحدیناش را تهدید میکند» خودداری نموده و «از استخدام، آموزش و جمعآوری پول توسط آنها جلوگیری نموده و از آنها میزبانی نمیکند» ناکام مانده اند. سطوح خشونتی که آنها برعلیه مردم ملکی افغان و پرسونل امنیتی به کار میبرند، نشان دهنده آن است که آنان هنوز متعهد به راهحل از طریق مذاکرات برای افغانستان نیستند. تشدید خشونت در سال 2020 میلادی این شک را بوجود میآورد که آیا طالبان به یک مصالحه سیاسی قابل اجرا با دولت افغانستان مایل خواهند بود یا خیر؟ گروه مطالعات افغانستان بدین باور است که خروج بیشتر نیروهای آمریکایی در افغانستان باید مشروط به تمایل و ظرفیت واضح طالبان برای محدود نگهداشتن گروههای تروریستی، کاهش خشونت طالبان در مقابل مردم افغانستان و همچنین پیشرفت واقعی به سوی یک توافق سیاسی باشد.
سوم، ایالات متحده آمریکا باید تعهد خود را به دستگاه دولت موجود افغانستان و نیروهای ملی امنیتی و دفاعی افغان واضح سازد.
این حمایت باید براساس شرایط تمویلکنندگان که در کنفرانس جینوا 2020 موافقه شد و همچنین بر اساس مشارکت دولت افغانستان در پیشرفت مذاکرات صلح با طالبان استوار باشد. برعلاوه، هر نظم سیاسی در آینده باید دستاوردهای افغانستان در ساحه مردمسالاری، سیاسی، انسانی و حقوق زنان را تضمین نماید؛ نه اینکه تلاش کند تا ارزشهای شخصی خود را بالای افغانستان تحمیل نماید. همچنین شکوفایی حقوق شهروندان و احترام به این حقوق به خاطر رسیدن به یک صلح پایدار که منعکسکننده خواست مردم افغانستان باشد، حیاتی است.
چهارم، ایالات متحده آمریکا باید یک استراتیژی دیپلماتیک فعال برای اطمینان از موفقیت مذاکرات صلح را راهاندازی نماید.
ایالات متحده آمریکا یک موقف پرنفوذ را در مذاکرات صلح افغانستان در اختیار دارد که در این موقف، گاه به حیث یک طرف در مذاکرات، گاه به حیث تسهیلکننده و هر از گاهی به حیث میانجی مخفی عمل میکند. برای تسریع در پیشرفت مذاکرات، ایالات متحده آمریکا باید تعیین یک طرف سوم به حیث میانجی (به شکل ایدهآل توسط سازمان ملل متحد) را تسهیل نموده و کشورهای کلیدی را به شکل دیپلماتیک در پروسه انتخاب این میانجی شامل سازد. اگر بنبست در مذاکرات باقی ماند و طرف سوم به حیث میانجی از سوی طرفهای اصلی مذاکرات رد گردید، ایالات متحده آمریکا باید مفاد و مصارف بالقوه یک نقش مستقیم خود را به حیث حَکم مدنظر گیرد.
پنجم، پیشنهاد آخری و بخش اساسی نگرش جدید گروه مطالعات افغانستان اتخاذ یک استراتیژی منطقهای فراگیر و همه شمول است.
افغانستان در وسط یک منطقهای با رقابتها و سطح پایین اعتماد قرار دارد. این رقابتهای صورت گرفته در جریان بیست سال حضور ما در افغانستان و همچنین در جریان دو دهه قبل از حضور ما در این کشور، پیشرفت برای رسیدن به یک ثبات سیاسی در افغانستان را تحت شعاع قرار داده است. اگرچه از آغاز پروسه صلح، چشم انداز خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان یک اجماع منطقهای شکننده اما واقعی روی افغانستان با ثبات و بیطرف که نه یک مأمن برای تروریستها و نه یک حکومت مطلقه برای طالبان باشد را بوجود آورده است. ایالات متحده آمریکا باید یک استراتیژی دیپلماتیک را به خدمت بگیرد تا از آن طریق این اجماع تحکیم یافته، کشورهای منطقه برای استفاده از روابط خود با بازیگران داخلی افغانستان جهت تشویق یک مذاکرهی موفق بسیج شده و همچنین کشورهای منطقه بار حمایت و پایدارنمودن یک افغانستان صلح خواه را به شکل مساویانه به دوش بکشند. برعلاوه، این استراتیژی باید در صدد تحکیم پروسه در یک ساختار بینالمللی که توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد تایید شده باشد، گردد.
این تلاشها باید به صورت همزمان تطبیق گردد. تلاشهای متذکره به گونه طراحی شده است تا از چیزی که قبلاً در افغانستان اتفاق میافتاد و اهداف متفاوت که در نقطهی مقابل هم قرار داشتند و با یک هماهنگی ناکافی تطبیق میگردیدند، جلوگیری شود. استراتیژی مقابله با تروریزم ما اغلباً با استراتیژی نهادسازی تصادم داشت و همکاری و مساعدت ما اغلباً اردو را هدف قرار گرفته بود و توجه کمتری به اهداف بشردوستانه داشتیم؛ که این امر منجر به ترویج مناقشه به جای بدستآوردن وفاداری شده است. تمرکز روی هدف واحد بر ختم قابل قبول، پایدار و از طریق مذاکرات مناقشه در افغانستان یک معیار واضح برای هماهنگی پیامها، پالیسیها و اقدامات مان را فراهم میکند.
مسیرهای بدیل
گروه مطالعات افغانستان به شکل مشروح سه مسیر پالیسی بدیل را مدنظر گرفت. اولین پالیسی این بود که اگر مذاکرات ناکام شد یا برآیند مذاکرات غیرقابل قبول بود، آمریکا به دولت افغانستان متعهد باقی بماند. در این مسیر پالیسی، ایالات متحده آمریکا به حفظ نیروها در افغانستان ادامه میدهد و دولت را در جنگ حمایت و همکاری بیشتری مینماید تا اینکه فرصت برای مذاکرات معنیدار و واقعی با تقویت دولت افغانستان بوجود آید. گزینه دوم یک خروج مدیریتشده از افغانستان است که در آن ایالات متحده نیروهای خود را خارج کرده، اما در برابر برآیند و نتیجه پروسه در افغانستان نیز بیتفاوت نباشد. این گزینه استفاده از اهرم فشار غیرنظامی مشمول دیپلماسی منطقهای را جستجو میکند تا به تعداد هرچه بیشتر از اهداف بیانشده را تضمین نماید. این سناریو امکان صعود طالبان در سرانجام پروسه را قبول و همچنین تسهیل خواهد نمود. سناریو سوم یک خروج سریع قوا بدون نظرداشت شرایط موجود است که به نتیجه و برآیند نیز توجه نخواهد داشت. هیچکدام از این سناریوها در شرایط فعلی مشوره نگردیده است، اما همه سناریوهای متذکره به دقت بوسیله گروه مطالعه گردیده و میتواند در آینده به خدمت گرفته شود.
نتیجهگیری
ایالات متحده یک فرصت برای تحقق اهداف اساسی خود در افغانستان را در اختیار دارد تا از آن طریق به ایجاد یک کشور با ثبات با ظرفیت اقتصادی که در صلح با خود و منطقه بوده و همچنین تهدید به بقیه جهان را محدود نماید، کمک کند. بدستآوردن این مهم یک پروسه مشکل و طولانی خواهد بود. اگرچه، قدمهای ابتدایی و سخت به سوی دستیابی به این برآیند برداشته شده است. ایالات متحده به یک موافقتنامه با طالبان رسید که با وجود اینکه ایدهآل نبود، اما بنیاد یک مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان را بوجود آورد. این مذاکرات که در ماه سپتمبر سال 2020 میلادی آغاز شد، لحظات سختی را داشته است و کوتاهآمدن از سوی دو طرف را لازم خواهد داشت تا تحرک در مذاکرات حفظ گردد.
میزان شمولیت نظامی ایالات متحده در افغانستان و همچنین تعهد مالی به این کشور از ختم عملیاتهای جنگی در سال 2014 میلادی و مخصوصاً بعد از کاهش نیروها در سال 2020 میلادی به شکل قابل ملاحظه ای کاهش یافته است. نیروهای ایالات متحده در حال حاضر در یک نقش جنگی نبوده و فعلاً یعنی در اخیر جنوری 2021 در سطحی پایینتر از میزان این نیروها در 2003 میلادی قرار دارند. برای اولین بار، تعداد نیروهای غیرآمریکایی ناتو در افغانستان بیشتر از نیروهای آمریکایی است. ایالات متحده در موقفی است که دیپلماسی کارا، سطح متوسطی از ادامه کمکها و هماهنگی قوی با تلاشهای نظامی و ملکی برای یک هدف واحد و واضح میتواند شرایط را برای یک خروج مسئولانه از افغانستان فراهم نموده که در نتیجه آن امنیت ملی ما به مخاطره نیفتد. از فرصتهای فراهمشده در این موقف باید قبل از اینکه موارد بدیل افراطی مدنظر گرفته شود، استفاده گردد.
استراتیژیهای دیپلماتیک در طول دههها قابل پیمایش است، اما تاریخ در ادوار ثبت خواهد شد. چیزی که در یک نسل حماقت فرض میشود، اغلباً به حیث یک آیندهنگری استراتیژیک در نسل دیگر دوباره ارزیابی میگردد و ممکن است عکس قضیه نیز وجود داشته باشد. گروه مطالعات افغانستان باور دارد که پیشنهاداتش میتواند یک برآیند و نتیجهای را بدست آورد که به منافع ما در افغانستان، منطقه و ثبات جهانی مفید بوده و بدین وسیله به تعهدات و قربانیهای تعداد زیادی از آمریکاییها در جریان دو دهه گذشته نیز احترام گذاشته شود.