طالبان؛ رواج بنیادگرایی در دانشگاه‌ها و ناامیدی دانشجویان از تحصیل

همه می دانیم دانشگاهها امروزه به عنوان جایگاه علم و دانش و فرهنگ، اثر بخش ترین نهاد در ترقی و پیشرفت است و انکاری در نقش پذیری­اش وجود ندارد. برون دادهای دانشگاهی در کشورهای اروپایی پس از دوران حکومت کلیساها موجب تحولات شگرفی گردید که آثار آن امروز در پیشرفت علم و دانش و همچنین فرهنگ بر جهان سیطره بخشیده است. در جنگی که بین علم و آموزه‎های خرافی روحانیون مسیحی که منجر به پایان قرون وسطا گردید، «این دانشگاه است که مهبط ظهور و بروز تطورات برای به حکومت نشاندن علم، نه فقط بجای ماوراءالطبیعه و متافیزیک، بلکه بجای خدا است. به این مفهوم که دانشگاه خاستگاه اصلی اندیشه نوین، با تمام بار فلسفی و زیر بناهای آنست که توانست بر تمام ارکان زندگی بشریت اروپا حاکم گردد.» و اربابان کلیسا نیز پس از اینکه چیرگی علم را بر اموزه های خود مسجل یافتند نه سر ستیز، بلکه گوشه گرفتند و پیشرفت علم و دانش و فرهنگ را به نهاد دانشگاهی واگذار کردند. این مسئله موجب گردید که سرعت پیشرفت دوچندان شود و سپس با پا گذاشتن  اروپائیان به هر گوشه جهان،  پنهان و آشکار،  ترویج  کامل آن را بر عهده گرفتند.

در افغانستان نیز ایجاد دانشگاه به تقلید از اروپاییان که یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ کشور است با آنچه که در آنجا شکل گرفت و موجب کناره گیری روحانیون مسیحی شد تفاوتهای فراوانی دارد. عالمان دینی سنتی نگر بر خلاف دیگر کشورهای اسلامی نظیر مصر و ایران و همچنین کشورهای اروپایی که به تلفیق مدارس دینی و دانشگاهها پرداختند سر ستیز با نهاد دانشگاهی را در پیش گرفتند. با اینکه دانشگاه کابل در یک دوره جزء سرامدان دانشگاههای منطقه بود اما در دوره طالبان تاریک ترین زمان خود را پشت سر گذاشت.

با اینحال با شروع دوره حکومت دموکراسی در افغانستان در بخش تحصیلات عالی پیشرفت چشم گیری به وجود آمد. در قانون اساسی تعلیم تا درجه لیسانس حق هر افغان شمرده شد و مکلفیت برای دولت ایجاد گردید تا زمینه تحصیل به صورت رایگان فراهم شود.

اگر چه نهاد تحصیلی در افغانستان همواره با مشکلاتی همراه بوده و در دوره جمهوریت نیز مستثنی نبود اما با این حال دانشگاه‎ها رشد بی سابقه ای به وضعیت تحصیلی در افغانستان دادند.

در دوره جمهوریت برخورد سیاسی با دانشگاهها سبب شده بود که رنگ و بوی قومی بگیرد. برای همین مباحثی چون سهمیه بندی دانشگاهها مطرح بود و اساتید نیز با انگیزه های قومی انتخاب میشد و از ظرفیت افرادی با تحصیلات مدرن آنگونه که باید استفاده نمیشد.

پس از روی کار آمدن طالبان سیستم نیم بند موجود به مراتب اوضاع بدتری پیدا کرد. بسیاری از درسهای اساسی و تخصصی جایش را به دروس دینی داده است. شمار زیادی از اساتید دانشگاه، افغانستان را ترک کرده اند و طالبان افراد خودشان را که حتی سواد کافی هم ندارند گماشته اند.

نگرش غیر علمی و برخوردهای افراطی طالبان سبب شده که شماری از اساتید و دانشجویان انصراف دهند. طالبان کلاس های درسی دختران و پسران را جدا کرده، اساتید زن را اجازه تدریس نمی دهند. طالبان باورهای افراطی شان را بر دانشجویان تحمیل میکنند. آنها تدریس مضامین فقهی شیعه را ممنوع قرار داده اند و دروس دینی و قرائت افراطی از دین را بیشتر از دروس تخصصی ملزم ساخته اند.

با وصف این موضوعات و با وجود نگرش های موجود در وزارت تحصیلات عالی و دانشگاهها، آینده پیشرفت محیط های علمی در هاله ای از ابهام قرار دارد و اگر نگاه علمی و بدون تبعیض و تعصب به دانشگاهها صورت نگیرد با توجه به ارتباط مستقیم دانشگاهها با جامعه، نه تنها بهبودی در وضعیت کنونی خشونتها و تبعیض ها ایجاد نخواهد شد بلکه وضعیت رو به خرابی بیشتر خواهد گذاشت و بر ارقام انتحار و انفجار افزوده خواهد شد.

از این رو می طلبد که وزارت تحصیلات عالی منافع طولانی مدت کشور و مردم سرزمین پر از درد و رنج را قربانی منافع آنی و زودگذر قومی و قبیله ای نکرده و با نگاه دور اندیشانه برنامه ریزی جامع و کاربردی در راستای پیشرفت علم و دانش و فرهنگ فرزندان و آیندگان این مرز و بوم نماید.