اسلام یک نخ مشترک در سراسر جهان اسلام است، اما شیوه اجرا و تفسیر آن به طور گستردهای بر اساس زمینههای تاریخی، فرهنگی و سیاسی متفاوت است. عربستان سعودی و افغانستان دو دیدگاه کاملاً متضاد از اسلام ارائه میدهند که بازتابدهنده سفرهای منحصربهفرد آنها از محافظهکاری، مدرنیته و بنیادگرایی است. در حالی که عربستان سعودی تلاش میکند ریشههای سختگیرانه وهابی خود را با هویت مدرن و جهانیشده آشتی دهد، افغانستان تحت حاکمیت طالبان به تفسیر واپسگرایانه و سختگیرانهای از قوانین اسلامی پایبند مانده است، به ویژه در برخورد با زنان.
عربستان سعودی: فراتر رفتن از وهابیت
برای بخش عمدهای از تاریخ مدرن خود، عربستان سعودی مترادف با وهابیت بوده است، شاخهای سختگیرانه از اسلام سنی. این ایدئولوژی که در قرن ۱۸ در نتیجه یک پیمان میان جنبش وهابی و خاندان آل سعود شکل گرفت، قوانین و هنجارهای اجتماعی این کشور را تعیین کرد. کدهای سختگیرانه پوشش، تفکیک جنسیتی، و نبود سرگرمیهای فرهنگی از ویژگیهای اصلی آن بودند.
کشف نفت در سال ۱۹۳۸ عربستان سعودی را به یک قدرت اقتصادی جهانی تبدیل کرد اما تغییرات کمی در ساختار اجتماعی محافظهکارانه آن ایجاد کرد. تا سال ۲۰۱۸، زنان اجازه رانندگی نداشتند، پلیس مذهبی در مکانهای عمومی برای اجرای هنجارهای اسلامی گشت میزد، و موسیقی زنده و سینما ممنوع بود. این وضعیت به طور چشمگیری تحت برنامه اصلاحات چشمانداز ۲۰۳۰ محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، تغییر کرد؛ برنامهای که هدف آن تنوعبخشی به اقتصاد و نشان دادن چهرهای مدرن و مترقی از عربستان سعودی بود.
امروزه این کشور میزبان کنسرتها، نمایشهای مد و رویدادهای ورزشی است که ده سال پیش غیرقابل تصور بودند. زنان عربستانی اکنون رانندگی میکنند، در صنایع مختلف کار میکنند و بدون سرپرستی مرد سفر میکنند. این اصلاحات بازتابدهنده جامعهای است که با هویت دوگانه خود درگیر است: یک دولت مدرن که به دنبال نفوذ جهانی است و یک جامعه اسلامی ریشهدار در سنت.
با این حال، این تحول بدون تناقض نیست. در حالی که ریاض با برگزاری رویدادهایی با حضور ستارههای جهانی مانند سلین دیون و جنیفر لوپز میدرخشد، این کشور همچنان یکی از سختگیرانهترین سیستمهای قضایی جهان را حفظ میکند. اعدامهای دستهجمعی، به ویژه خارجیان، جنبه تاریکتری از حکومتداری آن را نشان میدهد و تنش میان پیشرفت و سرکوب را برجسته میکند.
افغانستان: سلطه بنیادگرایی طالبان
داستان اسلام در افغانستان دیدگاهی کاملاً متفاوت ارائه میدهد. پس از بازگشت به قدرت در سال ۲۰۲۱، طالبان—یک گروه بنیادگرای اسلامی ریشهدار در فرهنگ پشتون—تفسیر سختگیرانهای از شریعت را تحمیل کردند. سیاستهای آنها، به ویژه در مورد حقوق زنان، ایدئولوژی سرکوبگری را منعکس میکند که کاملاً در تضاد با تلاشهای اخیر عربستان سعودی برای لیبرالسازی است.
در حالی که عربستان سعودی در حال حرکت به سوی تفسیر تکاملیافتهای از اسلام است، افغانستان تحت حاکمیت طالبان به ایدئولوژی بنیادگرایانه و واپسگرایانهای پایبند مانده است. نسخه اسلامی طالبان، که به شدت تحت تأثیر اصول دیوبندی و تعالیم وهابی است، از دههها درگیری و مداخله خارجی شکل گرفته است.
در دهه ۱۹۸۰، عربستان سعودی نقش مهمی در تأمین مالی مدارس دینی در امتداد مرز افغانستان و پاکستان ایفا کرد که جوانان را با تعالیم اسلامی محافظهکارانه آشنا میکرد. این مدارس بستری برای ظهور طالبان شدند که قدرتگیری آنها در دهه ۱۹۹۰ دورهای تاریک برای زنان و اقلیتهای افغان را رقم زد.
از زمان بازپسگیری کنترل در سال ۲۰۲۱، طالبان قوانین سختگیرانهای را بازگرداندهاند که زنان را به طور سیستماتیک از زندگی عمومی حذف میکند. دختران از رفتن به مدارس و دانشگاهها منع شدهاند، زنان نمیتوانند در نهادهای دولتی یا کسبوکارها کار کنند و آنها از حضور در رسانهها یا حتی بازدید از پارکها بدون سرپرست مرد محروم هستند. این سیاستها نه تنها حقوق اساسی بشر را نقض میکنند بلکه به شدت با پیشرفت نسبی دیدهشده در دیگر کشورهای مسلمان، از جمله عربستان سعودی، در تضاد است.
حقوق زنان: روایت دو واقعیت
وضعیت زنان یک عدسی برجسته برای مقایسه عربستان سعودی و افغانستان ارائه میدهد.
- پیشرفت عربستان سعودی: زنان در عربستان سعودی طی سالهای اخیر به آزادیهای بیسابقهای دست یافتهاند. آنها اکنون میتوانند به تحصیلات عالی بپردازند، در صنایع متنوع کار کنند و در زندگی عمومی مشارکت داشته باشند. با این حال، محافظهکاری فرهنگی همچنان محدودیتهایی را اعمال میکند و برابری کامل همچنان یک هدف دور از دسترس است.
- پسرفت افغانستان: تحت حاکمیت طالبان، زنان افغان با محدودیتهای بیسابقهای روبهرو هستند. آنها عملاً از زندگی عمومی حذف شدهاند و از تحصیل، اشتغال و آزادی حرکت مستقل محروم شدهاند. این وضعیت انحراف شدیدی از تعالیم اسلامی است که بر آموزش و احترام به زنان تأکید دارد.
تأثیرات مشترک، نتایج متفاوت
تأثیر وهابیت که در اواخر قرن بیستم توسط عربستان سعودی صادر شد، چارچوب ایدئولوژیک گروههایی مانند طالبان را شکل داده است. با این حال، در حالی که عربستان سعودی به سمت میانهروی و مدرنیته حرکت کرده است، افغانستان بر بنیادگرایی سختگیرانه پافشاری کرده است.
چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی بازتابدهنده این شناخت است که رشد اقتصادی و تعامل جهانی نیازمند جامعهای فراگیرتر است. افغانستان، در مقابل، منزوی باقی مانده است، با حکومتی که خلوص ایدئولوژیک را به پیشرفت ترجیح میدهد.
آینده اسلام در هر دو کشور
مسیر آینده عربستان سعودی در ایجاد تعادل بین ریشههای اسلامی محافظهکارانه و خواستههای یک دولت مدرن نهفته است. اصلاحات این کشور ناشی از ضرورت است، زیرا به دنبال تنوعبخشی به اقتصاد و جذب سرمایهگذاری جهانی است. تفسیر تکاملیافته اسلام در این کشور ممکن است دیگر کشورهای مسلمان را نیز به بررسی مسیرهای مشابه الهام دهد.
افغانستان، با این حال، آیندهای تاریکتر پیش رو دارد. امتناع طالبان از انطباق با جهان در حال تغییر نه تنها کشور را منزوی میکند بلکه رنج مردم، به ویژه زنان، را تداوم میبخشد. چالش جامعه جهانی یافتن راههایی برای حمایت از جامعه مدنی افغانستان در عین مقابله با سیاستهای سرکوبگر طالبان است.
داستانهای عربستان سعودی و افغانستان گوناگونی اسلام و تفسیرهای آن را برجسته میکند. در حالی که هر دو کشور تحت تأثیر ایدئولوژیهای محافظهکارانه شکل گرفتهاند، مسیرهای آنها نمیتواند بیش از این متفاوت باشد. پذیرش اصلاحات در عربستان سعودی امید به آیندهای فراگیرتر را نشان میدهد، در حالی که سقوط افغانستان به سوی بنیادگرایی، خطرات سرسختی ایدئولوژیک را برجسته میکند.
برای جهان اسلام، این مسیرهای متضاد یادآوری میکند که جوهره اسلام ثابت نیست بلکه قابل انطباق با نیازها و آرمانهای پیروان آن است. انتخابهایی که رهبران و جوامع میکنند، تعیین خواهد کرد که آیا اسلام نیرویی برای پیشرفت خواهد بود یا ابزاری برای سرکوب در قرن بیست و یکم.