سیاست طالبان در ارتباط با زنان

درباره وضعیت زنان افغانستانی در عرض چند سال گذشته و خاصه در دوره طالبان نوشته‌های فراوانی تحریر شده اند که هر یک به نحوی مساله سرکوب زنان توسط دولت طالبان و نیز بحث‌های شناخته شده در باره رابطه میان اسلام و حقوق زنان را مطرح کرده اند. همچنین در بیشتر تحلیل‌ها در مورد وقایع چند سال اخیر، تاریخ افغانستان به قطعات مجزا و پراکنده‌ای تبدیل می‌شود که ظهور طالبان به نحوی نقطه عطف آن به حساب می‌آید. همین موضوع در مورد وضعیت زنان و نحوه رفتار دولت‌ها با آن‌ها نیز مصداق دارد.

موضوعات مناقشه برانگیز میان طالبان و سایر گرو‌های افغانستان بسیار است، اما آنچه برای این گروه بیش از هر چیز گلوگیر است موضوع زن و نقش او در جامعه است. طالبان در زمان قدرت در افغانستان به دلیل زن ستیزی و خشونت علیه زنان در سطح بین‌المللی مشهور شد. انگیزه اعلام شده آن‌ها ایجاد “محیطی امن بود که در آن عفاف و کرامت زنان بار دیگر مقدس باشد.” موضع طالبان در برابر زنان و شیوه برخورد شان با آنان ریشه در باور آنان در جایگاه فروتر زن به مثابه انسان دارد که او را از نظر کرامت انسانی برابر با مرد نمی‌دانند.

طالبان از زمان پیدایش و سپس تشکیل امارت شان در سال‌های پیش از یازدهم سپتامبر تا به امروز، هیچ نقشی برای زنان قایل نشده و هیچ طرحی برای سهم دادن به آنان نداشته اند. مخالفت آنان با حضور زن در اجتماع و سخت‌گیری شان در این باره به حدی است که هزینه‌های سنگینیرا به خاطر آن پرداخته‌اند اما، هیچ‌گاه به تعدیل موضع خود دراین زمینه راضی نشده اند. در زمانی که طالبان برکابل و بخش‌های وسیعی از افغانستان حکم می‌راندند، وضع آنان در برابر زنان، به نقطه ضعف سیاسی مهمی برای آنان در تمام دنیا تبدیل شده، و آنان را در سطح جهانی گروهی به شدت متحجر و واپس‌گرا معرفی کرده بود، و بنا به نقض آشکار کنوانسیو‌ن‌های بین‌المللی درباره حقوق زنان، دروازه‌های فراوانی را در دنیا بر روی آنان بسته بود.

تعریف زن در ذهنیت طالبانی در این چند مورد خلاصه می‌شود: فرزند بزاید، او را تر و خشک کند، برای شوهر و فرزندانش نان بپزد، رخت بشوید، و در پایان هم به نیاز‌های جنسی شوهر لبیک بگوید. در ذهنیت طالبانی، شی‌ءانگاری زن و ابزار دیدن او امری جوهری است نه عارضی، این ذهنیت نمی‌تواند زنی را تصور کند که دانش بیاموزد، مهارت حاصل کند، نقش اجتماعی داشته باشد، فعالیت اقتصادی کند، به سیاست وارد شود، و در سرنوشت همگانی سهم بگیرند. قایل شدن چنین نقشی برای زن هنگامی امکان پذیر می‌شود که برای او شخصیت حقیقی و حقوقی مستقلی به رسمیت شناخته شود، و این برای طالبان غیر قابل قبول است.

طالبان، محدویت‌های به مراتب بیشتری بر کار و حضور زنان در جامعه وضع کردند. در آن زمان فقط پزشکان زن و قابله آن هم به شرط داشتن چادری/ برقع و مجزا بودن کامل از مردان می‌توانستند کار کنند، زنان دیگر خانه‌نشین و مکاتب بر روی دختران این سرزمین مسدود شدند. فتوایی صادر شد که زنان بدون چادری و همراه داشتن محرم شرعی از خانه بیرون نشوند و حتی پیش داکتر مرد نروند و پلیس مذهبی امر به معرف و نهی از منکر به شدت فعالیت‌های زنان را زیر نظر داشت و کسانی را که از دستورات شان سرپیچی می‌کرد، درخیابان‌ها شلاق زدند.

گفتن و نوشتن درباره‌ی وضعیت سیاسی و اجتماعی زنان در دوره‌ی طالبان، طنز بسیار تلخی است که تاریخ سیاسی افغانستان آن را به حافظه سپرده است. در این دوره مشارکت انسانی زنان زیر سوال رفت، چه رسد به مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان. در دوره‌ی طالبان تفسیری بسیار افراطی از اسلام داشتند که با قدرت رسیدن طالبان، زنان از کلیه حقوق سیاسی واجتماعی محروم شدند و در‌های مکاتب به روی دختران این سرزمین بسته و معلمان زن از کار شان برکنار شدند. در این دوره سیاه، زنان از طبیعی‌‎ترین وابتدایی‌ترین حقوق انسانی خویش محروم شدند. حکومت طالبان را باید بدون مبالغه قبرستان زنان افغانستان نامید.

اما یازدهم سپتامبر نقطه‌ی عطفی برای شکل‌گیری دولت جدید و روزنه‌ی امید برای زنان این سرزمین به شمار می‌آید. بعد از سقوط طالبان نیرو‌های ناتو به رهبری ایالات متحده‌ی امریکا، طرح نو برای شکل‌گیری دولت در کنفرانس بن ریخته شد. در این کنفرانس، چند موضوع مورد توجه قرار گرفت: حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و حقوق زنان. در این کنفرانس از جمله 24 نمایندگان رسمی، دو زن آمنه افضلی و خانم سیما سمر شرکت داشتند و از میان 37 نفر اعضای غیر رسمی سه خانم رنا یوسف منصوری، فاطمه گیلانی و صدیقه بلخی که جمعاً پنج زن می‌شود.

با روی‌کار آمدن حامد کرزی به عنوان اولین رئیس جمهوری بعد از رژیم طالبان و اعلام دموکراسی، زنان حق کار، تحصیل و فعالیت سیاسی را به دست آوردند. دختران زیادی نزدیک به دو دهه پیش و در روز‌های که حکومت طالبان درهم شکست به دنیا آمده و در سایه‌ی دموکراسی، آزادی شهروندی، حق آموزش و ارزش‌های نوظهور نظام پساطالبانی قد کشیده‌اند. میلیون‌ها دختر شامل مکاتب و دانشگاه‌ها شدند. زنان حق دادن رای و نامزد شدن در انتخابات را به دست آوردند و 27 درصد از کرسی‌های پارلمان به آنان اختصاص داده شد. چند زن از جمله سیما سمر، مسعوده جلال و سهیلا صدیق به عنوان وزیر مقرر شدند. در زمان طالبان زنان نه تنها حق تحصیل و کار در ادارات دولتی را نداشتند که حتا نمی‌توانستند بدون محرم از خانه بیرون شوند. و استقلال مالی داشته باشند. با پایان حاکمیت طالبان نهاد‌ها و سازمان‌های زنان مثل کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان، شبکه زنان، اتحادیه سراسری زنان، کمپین 50 درصد، زنان جوان برای تغیییر، جمعیت انقلابی زنان راوا و چندین نهاد دیگر شکل گرفتند و شروع به فعالیت کردند.

بحث  مشارکت زنان در عرصه‌ی سیاست پس از طالبان به طوری جدی طرح شد. پیش از آن مشارکت سیاسی زنان به صورت توه‌ای، یعنی شرکت در تظاهرات‌ها و راهپیمایی‌ها بود به استثنای دوره‌ی طالبان، اما مشارکت در سطح نخبگان، اعلام نامزدی، عضویت زنان در پارلمان، نهاد‌های سیاسی و تصمیم‌گیری‌های کلان مورد توجه نبود. در دوره‌ی جدید با وضع یک سلسله قوانین و مقررات اقداماتی جهت بهبود مشارکت زنان صورت گرفت.

حضور زنان سیاسی و اجتماعی حداقلی زنان در جامعه‌ی سنتی و مردسالار افغانستان، همواره با مشکل رو به رو بوده است. ساختار سیاسی و اجتماعی اجازه نداده است که مشارکت سیاسی  و اجتماعی زنان به طور طبیعی در بستر فرهنگ سیاسی و اجتماعی افغانستان آموزه شود، اگرچه فرایندی که از کنفرانس بن آغاز شد زمینه‌ی مناسبی را برای حضور زنان در مراحل نظری و عملی فراهم کرد.

امروز در دنیای مترقی، یکی از مهم‌ترین حوزه‌های کاربرد علوم عرصه‌ی سیاست است و زنان افغانستان باید با آگاهی کامل، زمینه‌ی بروز خلاقیت‌های خودرا در این میدان بیازمایند. حضور و فعالیت زنان در بدنه‌ی سیاست و اجتماع هرگز به معنای محدود کردن نقش مردان نیست، همانطور که به دست گرفتن قدرت سیاسی توسط زنان به معنای خارج کردن قدرت از کف مردان نیست، که زنان با حضور خود قصد اثبات توانمندی‌های خود را دارند.