طالبان در محافل بین المللی جا باز کرده و به دعوت کشورهایی که منفعت شان با وضعیت افغانستان گره خورده است، رفت و آمد میکنند. ازبکستان، روسیه، ایران و چین تماس مداوم با این گروه دارند. ظاهرا این کشورها میدانند که تحولاتی در راه است و باید از همین حالا خواسته های شان را مطرح کنند تا منافع شان به خطر نیفتد.
حکومت غنی که از سوی آمریکا در مذاکرات دوحه نادیده گرفته شده در تلاش احیای خود است. آقای غنی در داخل افغانستان به دلیل نگاه تنگ نظرانه نسبت به سایر احزاب و اقوام همه را از خود رانده و حمایت کسی را ندارد تا از موضع قدرت حرفی بزند. پس او چه میتواند انجام دهد و چگونه میتواند نبض صلح را در دستش بگیرد؟
غنی راه اسلاف گذشته اش را در پیش گرفته تا با برگزاری لوی جرگه هم مشروعیت در مذاکره را به دست آورد و هم نشان دهد که از حمایت مردم برخوردار است و در مذاکرات صلح حکومت اوست که شرایط را تعیین میکند.
لوی جرگه با اینکه از نظر حقوقی با آنچیزی که در قانون بیان شده، برگزار نگردید و بسیاری از سیاسیون مخالف غنی آن را تحریم کرد، مخصوصا نمایندگان پارلمان که نهاد مشروعیت بخش لوی جرگه نیز می باشد شرکت نکرده اما حکومت با قطعنامه از قبل آماده شده آنچه را که میخواست از آن به دست آورد بیان کرد.
لویهجرگهی مشورتی صلح، با قطعنامهی 23 مادهای که مهمترین مفاد آن، قایل شدن صلاحیت نمایندگی از افغانستان در مذاکره با طالبان به حکومت وحدت ملی، حفظ نظام و دستآوردهای هجده سال اخیر و برقراری آتشبس از سوی دو طرف است، به کارش پایان داد.
مهمترین نکاتی که در برگزاری این لویه جرگه حائض اهمیت است عبارتند از:
یکم: لوی جرگه از سوی مخالفان سیاسی غنی در درون نظام جمهوریت مخصوصا نمایندگان هر دو مجلس تحریم شده بود که خدشه بزرگی بر رسمیت آن گذاشت.
مخالفان غنی هدف از برگزاری جرگه مشورتی صلح را به حاشیه کشاندن مذاکرات صلح دانسته و تاکید براین دارند که او میخواهد نقش سایر احزاب و جریانها را کمرنگ بسازد.
در این جرگه تقریبا تمامی کسانی که دعوت شده بود افراد همسو با آقای غنی بود بنابراین هر آنچه را که او از جرگه خواسته همان تصویب شده است و نظر واقعی مردم نیست.
دوم: طالبان، در اعلامیه این جرگه را به رسمیت نشناخته و حکومت افغانستان را تنها یکی از طرفهای مذاکره در کنار دیگر چهره های افغانستان عنوان کرده اند. آنها همچنین آتش بس را نپذیرفتند. طالبان تاکید کرده اند که این تلاش برای بقای اشغال است
طالبان همچنین در اعلامیه شان گفته اند که پس از پایان مذاکراتشان با جانب ایالات متحده امریکا در خصوص پروسهی صلح افغانستان، با جناحهای داخلی نیز گفتوگو خواهند کرد.
سوم: ارگ ریاست جمهوری، با برگزاری لویهجرگهی مشورتی صلح، معتقد است که با توجه به تصمیمی که گرفته شده است طرف مذاکره طالبان حکومت وحدت ملی است. و از آدرس جناحهای مخالف طالب تنها یک هیئت که از سوی حکومت خواهد رفت صلاحیت مذاکره را دارد.
در هر صورت به نظر میرسد که در حوزه دیپلماسی طالب به جایگاهی دست یافته که از یکطرف با امریکا مذاکرات جدی را برگزار میکند و از طرفی کشورهای تاثیرگذار در امور افغانستان این گروه را نادیده نمی گیرد و از آنها در محافل متعددی دعوت کرده و از سویی در داخل افغانستان آنقدر تاثیرگذار بوده که حکومت را وادار به برگزاری لوی جرگه کرده است تا نشان بدهد که این طالبان است که شرایط مذاکره را مشخص میکند. اختلافات درونی نظام جمهوریت و علاقه جریانهای متعدد برای وارد شدن به مذاکرات جایگاه طالبان را بیش از پیش بالا برده و به نظر میرسد که آنها بتوانند از موقعیت بهتری در مذاکرات برخوردار باشند.
آنطور که مشخص است طالبان دیر یا زود در بخشی از حکومت نقش ایفا خواهند کرد و این زنگ خطری برای آزادی، مردم سالاری و دستاوردهای 20 ساله خواهد بود. زیرا این گروه با رفتارهایی که در مناطق تحت کنترل شان انجام میدهند روشن ساخته اند که هیچ تغییری در آنها به وجود نیامده است و این میتواند یک بار دیگر افغانستان را به عقب برگرداند.