تهدید معارف از سوی طالبان و ناتوانی دولت در مدیریت آن

مریم 24 ساله است او در ولایت غور به آمده است. پدرش به دلیل فقر به کابل آمد زمانی که مریم 12 ساله بود. در زمان طالبان به او اجازه داده نشده بود که به مکتب برود. برای مریم هیچ وقتی فرصت پیش نیامد که به مکتب برود. او تنها میتواند خرید را انجام دهد و پول آنرا بدون کمک کسی بشمارد. اما او نمیتواند هیچ نوشته ای را بخواند. فاطمه خواهر مریم که در کابل به دنیا آمده به مکتب رفته و اغلبا برای انجام کارهایی که به جمع و ضرب و تقسیم ضرورت دارد به مریم کمک میکند.

داستان مریم برای بسیاری از دختران هم دوره او مخصوصا در مناطق دوردست و غیر شهری مشابه است. مریم که حالا دو فرزند دارد نمیتواند آنگونه که نیاز است به فرزندانش کمک کند تا بتوانند بهتر درس بخوانند.

در عصر کنونی و در کشور ما، مردم برای نجات از جنگ و خشونت، فقر و عقب ماندگی نیازمند آنند تا بیش از پیش به کسب علم و توسعه معارف روی آورند تا بتوانند از عفریت عقب ماندگی، جهل و فقر نجات یابند. معارف، در سالها و دهه های گذشته بر اثر جنگ و خشونت در وضعیت اسفباری بوده و آثار آن تا امروز مشهود است. در هفته اول سال جاری خورشیدی، زنگ معارف به عنوان اقدامی نمادین در حرکت بسوی علم و دانش، و به عنوان آغاز سال تحصیلی جدید در کشور توسط رییس جمهور نواخته شد و میلیون ها دانش آموز در سراسر کشور به سوی مکاتب روی آوردند. وضعیت معارف در افغانستان در جریان سال های گذشته بصورت نسبی بهبود یافته است و اکنون بر اساس آنچه مقامات می گویند، میلیون ها تن در سراسر کشور در مکاتب مصروف تحصیل و فرا گرفتن علم هستند. این امید وجود داشت که در دوره ای جدیدی که در کشور آغاز شده و روزنه جدیدی که در افق معارف گشوده شده، وضعیت معارف افغانستان بتواند با رشد سریعتری بهبود یابد اما با اینکه دستاوردهای خوبی در این زمینه به وجود آمده است، اما هنوز هم معارف در کشور با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کند.

طوری که رییس جمهور غنی در سخنانش به مناسب روز معارف به آن اشاره کرده است، شاید بتوان گفت که یکی از موانع موجود در برابر معارف، سنتی بودن جامعه و عدم تمایل خانواده ها و والدین در بعضی مناطق دورافتاده کشور به فرستادن فرزندان شان به مکاتب برای تحصیل و آموزش است. البته فقر گسترده ای که دامنگیر مردم است، نیز یکی از عوامل اساسی این موضوع می تواند محسوب گردد؛ چه آنکه بخش اعظم مردم افغانستان و به خصوص در مناطق دورافتاده و غیر شهری مردم با مشکلات گسترده اقتصادی و مالی روبرو هستند و به سختی می توانند از عهده تامین و کفالت خانواده برآیند. برای غلبه بر سنتی بودن و عدم تمایل بخش هایی از جامعه در رابطه با معارف، وظیفه اساسی دولت و ارگان های دولتی است که باید تلاش کنند تا از یکسو اعتماد مردم را در حتی در سنتی ترین و دورافتاده ترین مناطق کشور به معارف و نظام آموزشی کشور جلب کند و از طرف دیگر، نظام معارف را بر اساس و همسو با ارزش های مدرن سازماندهی کند و از سوی تعارض بین سنت و مدرنتیه را طوری مدیریت کنند تا هر چه بیشتر اعتماد مردم به نظام آموزشی کشور جلب گردد. در جامعه سنتی علمای دینی برای گرم کردن بازار خودشان تلاش کرده اند که مردم را از مکتب و آموزش های مدرن بترسانند. طالبان در این بخش تاثیر بیشتری داشته اند. در مناطق تحت کنترل طالب، مکاتب دخترانه بسته است. دولت در این قسمت نتوانسته قناعت طالبان را حاصل کند تا مانع حضور دختران نشود دولت در این زمینه نیز که بتواند ذهنیت خرافه گرایانه و باورهای غلط قبیلوی در جامعه و بخصوص در میان اقشار سنتی جامعه را محو سازد کار درخور توجهی انجام نداده است.

آنچه که گفته شد تنها چالش معارف نیست. بلکه موانع عمده تری نیز وجود دارد که عبارتند از ناامنی و تداوم جنگ، فقر گسترده و همچنان نظام ضعیف آموزشی که برای غلبه بر این چالش ها راه درازی در پیش است. در اینجا مصاحبه ای کوتاهی انجام شده، با آقای محمد گلزاری، مدیر یکی از مکاتب ولایت غزنی در رابطه با چالش های اصلی که در نظام آموزشی کشور و همچنان در مکاتب موجود است:

سوال: اساسی ترین چالش ها در برابر معارف در کشور در شرایط حاضر چه اند؟

جواب: در شرایط حاضر، شاید بتوان چالش های فراروی معارف در افغانستان را در دو بخش مورد بررسی قرار داد: اول نارسایی های که در درون نظام معارف و مکاتب موجود است و دوم آنچه که در رابطه با معارف، به مردم، دولت و همچنان وضعیت فعلی کشور ارتباط دارد. شاید عمده ترین نارسایی نظام آموزشی فعلی را در فقدان و یا کمبود معلمین مسلکی و متخصص در مکاتب دانست و این مشکل در شهرها کمتر و در مناطق دورافتاده و دهات بسیار جدی تر است. نبود نیروی کاری مسلکی و تحصیلکرده در مکاتب، باعث می شود تا سیستم آموزشی تضعیف گردد و در اینصورت افرادی به عنوان معلم در مکاتب جذب می شود که توانایی و کفایت لازم را برای تدریس ندارند که کیفیت آموزشی در مکاتب ایجاد نمی شود. البته وزارت معارف در این راستا در سالیان اخیر تدابیری را روی دست گرفته و اکنون برنامه تربیت معلم یکی از اولویت های اصلی وزارت معارف است. ولی با آنهم کمبود نیروی متخصص به شدت وجود دارد.

سوال:آقای گلزاری آنگونه که دیده میشود افراد توانمند کمتر علاقه نشان می دهند تا در نظام معارف خدمت کنند عوامل در چیست؟

جواب: عدم علاقه نیروهای تحصیلکرده و با سواد به خدمت در معارف دلایل متعددی دارد اما از عمده ترینهای آن می توان به حق الزحمه ی پایین معلمین اشاره کرد و همچنین نگاهی که به معلم از سوی دولت و مردم صورت میگیرد. اگر توجه کرده باشید معمولا افرادی در دارالمعلمین ها پذیرفته می شود که پایین ترین نمره ها را در کانکور کسب کرده؛ این به معنی نگاه غیر مسئولانه از سوی حکومت به آینده و تعلیم در کشور است از سویی هم پایین ترین دستمزد و یا حق الزحمه برای معلمین در نظر گرفته شده که این سبب میگردد افرادی دارای توانایی بالا با درامد پایین از معلمی به این مهم روی نیاورند با ذکر این نکته که وضعیت در افغانستان از نظر اقتصادی نامناسب هست و همه به دنبال پیشرفتهای اقتصادی هستند.

سوال: تاثیرات ناامنی و جنگ و بسته بودن مکاتب چه تاثیری در پیشرفت تعلیم و تربیه در کشور دارد؟

جواب: همین نبود تعلیم باعث شده که افرادی در جهل به سر ببرند و زمینه برای فریب دادن و فریب خوردن فراهم گردد. بدون تردید یکی از عمده ترین عواملی که سبب شده تعلیم و تربیه در کشور رشد خوبی نداشته باشد ناامنیها بوده و امروز بیش از نیم افراد واجد الشرایط به دلیل همین مشکل از رفتن به مکتب محروم اند و بیش از 400 مکتب غیر فعال شده است تا زمانیکه آگاهی به وجود نیامده و مکاتب گشایش نیافته باشد و تهدیدات امنیتی وجود داشته باشد امیدی به ترقی و رشد مثمرتر از حال حاضر وجود نخواهد داشت.

سوال: نقش فقر و تنگدستی را در وضعیت موجود معارف چگونه ارزیابی می کنید؟

جواب: مردم افغانستان به دلیل جنگهای خانمان سوز چندین دهه گذشته از نظر اقتصادی در اوج نیاز به سر می برد. دوام جنگها در شرایط فعلی و نظام اقتصادی پوشالی مزید بر علت بوده و سبب شده که بسیاری برای امرار معاش خود مجبور می شوند از رفتن کودکانشان به مکاتب جلوگیری کنند این از یک سو؛ از طرفی کمکهای جامعه ی جهانی در بخش معارف و در بخش اقتصادی تنها از بلندگوهای رسانه ها گفته می شود اما تحقیقات نشان می دهد که این کمکها از همان راههایی که امده دوباره به کشورهای کمک کننده بر میگردند و اندک کمکی که صورت میگرد آنم به دلیل فساد گسترده در درون دولت بازهم مورد دستبرد قرار میگرد که این عوامل دست به دست هم داده و شرایط را برای مردم عادی سخت می کند آنها مجبور هستند تا برای گذران زندگی از تمام نیروی بشری موجود در خانواده ی خود استفاده کند که قربانی اصلی این امر کودکان و اطفال است.

سوال: سیستم آموزشی، نوع تدریس و کتابهای موجود را چطور ارزیابی می کنید آیا برای جریان پیشرفت و رشد معارف مناسب هست؟

جواب: همانگونه که قبلا نیز اشاره شد سیستم آموزشی به دلیل نبود نیروی مسلکی بسیار ضعیف است و ما عملا از یک نظام آموزشی غیر کارامد استفاده می کنیم که ابتدایی ترین اصول اموزشی در آن رعایت نمی گردد. تدریس درست بازوی محرک سیستم هست که در نظام موجود، غیر متحرک بوده که این هم بر میگردد به ضعف آموزش در تحصیلات عالی ما و جذب افراد ضعیف برای تدریس معارف. کتابهای غیر اصولی که حتی در چینش تصاویر و استفاده از رنگها، اصول رواشناسی رعایت نشده سبب گردیده دلچسپی برای کودکان ایجاد نگردد. از نظر محتوایی و حتی املایی و نگارشی کتابها مشکلات بیش از حد دارد نوع چاپ نیز از دیگر مشکلات است که کاغذهای بی کیفیت و رنگهای نامناسب ذوق کودکان برای درس خواندن را از بین می برد. اینها مواردی است که دست به دست هم داده و مشکلات را برای معارف قوی به بار آورده است.

پایان.