با امضای توافقنامهی صلح میان امریکا و طالبان در قطر قدم مهمی برای پایان دادن به جنگ چندین ساله و تأمین صلح در افغانستان برداشته شد. و هفتهی کاهش خشونت پیش از امضای این توافقنامه به مثابهی ابراز حسن نیت قدم ابتدایی دیگری بود که در راستای آغاز مذاکرات صلح برداشته شد.
با امضای توافقنامهی صلح میان امریکا و طالبان برخی چهره های مطرح طالبان چون عباس استانکزی و دیگران خیلی هیجانزده امضای توافقنامه را به عنوان “نصرت و فتح بزرگ” طالبان و “ختم اشغال” برجسته کردند، که چنین اظهارات برای جانب امریکا خوش آیند نبود. بلا فاصله آقای پمپیو وزیر خارجهی امریکا در دوحه به واگنش به گفته های استانکزی گفت، پیروزی واقعی زمانی خواهد بود که در افغانستان صلح تأمین شود.
اما امضای توافقنامه امریکا با طالبان در اینجا – افغانستان در جبههی مخالف طالبان از یکسو امیدواری برای ختم جنگ را تقویت کرد و نوید صلح داد، از جانب دیگر خطر احیای نظام طالبانی، محدود شدن آزادی ها و برباد رفتن دستاورد های سال های پسین را نیز در اذهان تداعی کرد و ندای بسیج نیرو های ضد مفکورهی طالبانی سر داده شد.
رییس جمهور غنی با واکنش غیر منتظرهای در مورد رهایی پنجهزار محبوس طالبان نشان داد که دولت افغانستان آماده انجام هر نوع معامله با طالبان نیست. غنی از طالبان خواست که اگر میخواهند صلح کنند دیگر با پاکستان قطع رابطه کنند. او همچنان قانون اساسی را خط سرخ دولت افغانستان در مذاکرات صلح عنوان کرد.
آنچه در این میان مشکلساز و چالش بر انگیز به نظر میرسد، عدم همآهنگی و اتحاد محکم در جبههی ضد طالبان است و این مسأله ناشی از کشمکش سالهای اخیر میان داکتر غنی و دیگر مهرههای سیاسی مدعی قدرت است. مخالفان سیاسی غنی از هر گزینه و فرصتی میخواهند اورا زیر فشار قرار دهند و عقده گشایی نمایند؛ که به هیچ صورت چنین برخورد برای منافع و مصالح ملی سازگار نیست.
امریکا و دیگر حامیان دولت افغانستان از دولت و دیگر جناح های سیاسی داخل نظام جمهوری اسلامی افغانستان میخواهند تا در رابطه با آجندای صلح در مذاکرات آینده با طالبان یکدست و متحد عمل کنند. دو دستهگی و عدم هماهنگی در جبههی سیاسی مخالف طالبان شانس طالبان را برای تحمیل خواستههای شان بالا میبرد.
تجارب گذشته نشان میدهد که بسیاری از چهره های مطرحِ آزرده از غنی برای منافع خانواده و حلقه های وفادار به خود آمادهی معامله با هر جناح دیگر اند. بدون شک دوام این وضع حامیان بینالمللی جناح حای مخالف طالبان را خسته خواهد کرده و آنها دیگر چارهای جز سازش با طالبان در راستای منافع کشور های شان نخواهد داشت.
ارگ و حلقات سیاسی ضد طالبانی هنوز فرصت اندک برای تشکیل یک جبهه نیرومند و کارا در بده بستان های سیاسی بالای میز مذاکرات دارند. بهتر آن است که این حلقات با دور اندیشی منافع ملی را محترم شمرده دست از مخالفت های بیجا بردارند و برای حمایت از قانون اساسی و دستاورد های سال های اخیر و پیروزی در جبههی سیاسی بالای نیرو های واپسگرا در کنار هم باستند. بدون شک تشکیل جبههی نیرومند سیاسی ضد مفکورهی طالبانی نیاز زمان است. حالا سیاسیون کشور به این نیاز حیاتی چگونه پاسخ خواهند داد؟ آیا آنها ظرفیت پذیرش واقعیت های تلخ موجود را دارند؟ آیا آنها ظرفیت و توان زیر پا گذاشتن خواست ها و منافع شخصی و خانوادهگی خودرا برای تأمین منافع دراز مدت ملی دارند؟ فقط زمان میتواند به این پرسش ها پاسخ مناسب بدهد.