امرالله صالح معاون نخست رییس جمهوری و رییس روند سبز، بامداد امروز چهارشنبه هدف یک حمله مرگبار انتحاری قرار گرفت که از این حمله جان سالم به در برد. این دومین حمله مرگبار برجان امرالله صالح است که پس از انتخابش بعنوان معاون اول ریاست جمهوری صورت می گیرد.
امرالله صالح پدیده تازه در سیاست به شدت آشفته افغانستان به شمار می رود که با رویکرد سیاسی نسبتا متفاوت با دیگر سیاست گران تاجیک تبار، توانسته است در حکومت غنی، جایگاه خاصی برای خودش دست و پا کند. جایگاهی که مارشال فهیم فقید، با پشتوانه چندین دهه نبرد و نظامی گری، با اقتدار به دست آورد اکنون در اختیار امرالله صالحی است که نه پیوند حزبی با جریانهای مطرح سیاسی جامعه تاجیک دارد و نه گذشته مبارزاتی درخشانی که بتوان از آن بعنوان یک پشتوانه سیاسی، یاد کرد. صالح حتی تلاش نکرده است که بخواهد از نام احمدشاه مسعود به عنوان قهرمان ملی کشور برای آبروی سیاسی خویش هزینه کند و به همین دلیل، می توان گفت که صالح، بدون داشتن هیچ یک از مولفه های سنتی حاکم بر مناسبات سیاسی، توانسته است میدان را از بسیاری از مدعیان سیاسی پایگاه قومی و مردمیاش برباید.
او، در مدت حضورش در دنیای سیاست، همزمان با اینکه بیان صریح و تندی از خود به نمایش گذاشته، به راحتی مسیرسیاسی اش را نیز تغییر داده و از منتقد جدی غنی به پیرو شیفتهی دو آتشه، تبدیل شده است؛ تغییری که با واکنشهای نسبتا جدی نیز روبرو شده است.
این شیفتگی صالح به رییس جمهورغنی به حدی برجسته و نخنما مینماید که بسیاریها، او را بعنوان یکی از سخنگویان ارگ تلقی کرده و براو خرده میگیرند که باید به جای توجیه رفتارهای سیاسی تنش آلود رییس جمهور و تیمش، پاسخگوی رفتارخودش بعنوان معاون اول ریاست جمهوری کشور باشد.
در آستانه مذاکرات جدی صلح قطر، صالح اما، به یکبارگی تاخت و تازش برپاکستان و طالبان را شروع کرده است. شروعی ترسناک که نشان می دهد او و تیم سیاسی حاکم برارگ، تمایلی به مذاکرات جدی و سازنده ندارند و از همین اکنون، میخواهند که بارِشکست احتمالی این گفتگوها را بالای شانه های طالبان و پاکستان و نهایتا امریکا، بیندازند. نتیجه این سرخ زبانیهای رییس روند سبزافغانستان، می تواند در قدم نخست اورا در خط اول جنگ پنهان امریکا، طالبان وپاکستان باهند و ایران و روسیه و ارگ ریاست جمهوری، قرار دهد. موقعیت دشوار و خطرناکی که باعث شده، خاموش ساختن صدای امرالله صالح بعنوان صدای منتقد جدی روند صلح کنونی، به یک هدف تبدیل شود و پیامد آن، دو حمله مرگباری است که تاکنون صالح از آن جان سالم به در برده است. سوال اساسی اما اینجاست که چرا مجموعه سیاسیون ارگ، در چنین شرایطی که نیاز به خونسردی کامل برای وارد شدن به یک جنگ فرسایشی دیگر در دوحه قطر دارند، چنین خونگرم و انقلابی ظاهر می شوند و خود را برای یک نبرد نهایی آماده نشان می دهند.؟
روند شکل گیری پروسه صلح و توافق امریکا با طالبان در دوحه همزمان با نادیده گرفتن سیاسیون افغانستان، بدون شک با نارضایتی شدیدی از سوی ارگ روبرو شد و آنان که سرگرم یک نبرد سخت برای بردنِ انتخابات ریاست جمهوری به هر قیمت ممکن بودند، نه تنها توانستند در برابر این بازی، ابتکاری به خرج دهند که میدان را کاملا به امریکا و طالبان واگذار کردند.
در کناراین، مشروعیت شکننده ناشی از عدم مشارکت مردم در انتخابات، رسوایی های پروسه و رقابت های تنش آلود تیم های سیاسی مطرح که تاکنون نیز جریان دارد، وضعیتی را به وجود آورده است که تیم رهبری فعلی حکومت، ناگزیر است برای حفظ خویش، هم با یک جبهه داخلی متشکل از رهبران سنتی و به شدت عصبانی به دلیل دورماندن از سفره رنگارنگ قدرت، روبرو شوند و هم با امریکا و پاکستان در میدان قطر برای بقای خویش آمادگی بگیرند. روایت نه چندان امروزی “دفاع از جمهوریت” در حقیقت تقلایی است که یاران غنی به شمول امرالله صالح برای بقای شان، ایجاد کرده اند.
زبان سرخ و انقلابی امرالله صالح برای پاسداری از “جمهوریت”ی که حالا بیشتر به یک سنگر برای حفظ تیم سیاسی حاکم، مبدل شده، می تواند هزینه های سنگینی را هم برای این تیم و هم برای مردم افغانستان به دنبال داشته باشد. به باور بسیاری ها، ادامه چنین روندی نه تنها می تواند به بسیج مردم برای ایستادگی در برابر معاملات پنهانی و پشت پرده صلح، منجر شود که حتی، خطر فروپاشی وضعیت را نیز به دنبال خواهد داشت. اگرچه امرالله صالح و یارانش مطمین هستند که این فروپاشی امکان پذیر نیست اما در میدان سیاستی که نفاق سیاسی بیشتر از اجماع ملی رنگ دارد، روزنه های امید کمتری به چشم می خورند.
امرالله صالح، دفاع از جمهوریت با زبان سرخ
تاریخ نشر: